جدول جو
جدول جو

معنی چشم بر ره نهادن - جستجوی لغت در جدول جو

چشم بر ره نهادن(بِ تَشُ دَ)
چشم بر راه نهادن. چشم براه نهادن:
من نهاده چشم بر ره تا کی آرندم نشان
من نهاده گوش بر در تا کی آرندم خبر.
امیر معزی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چشم بر هم نهادن
تصویر چشم بر هم نهادن
چشم بستن، مردن، نگاه نکردن به کسی یا چیزی، ترک نظاره کردن، صرف نظر کردن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ تَ گَ تَ)
مرادف چشم براه داشتن و چشم براه دوختن. (آنندراج). چشم براه افکندن. چشم براه دوختن. با دقت براه نگریستن برای رسیدن کسی یا گروهی:
همه نامداران ایران سپاه
نهادند چشم از شگفتی براه.
فردوسی
لغت نامه دهخدا